کد مطلب:90474 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:125

علت عدم تاثیر مواعظ بالغه در موت امام











اما چرا این علت (موعظه بالغه) برای حضرتش به اجل محتوم منتهی نشد؟ بدین جهت بود كه نفس قدسی آنجناب، بر قبول واردات الهی و تحمل علل سخت و سنگین و عادت وی بر تحمل امور مشكل و سخت و ریاضت نفسانی، به جایی رسیده بود كه مانند كوهی عظیم و استوار، در برابر حوادث سنگین، به حد سكینه و وقار رسیده بود، اما نفس همام چنین توانایی را نداشت، از اینرو در برابر خوف و رجای الهی، موازنه را از دست داد و از جهان رخت بربست، در اینجا، سوالی مطرح است كه چرا امام، سائل را به این معنا آگهی نداد؟

پاسخ این است كه عدم جواب امام علیه السلام به یكی از دو علت، بستگی داشت، یكی اینكه این جواب، مستلزم برتری آن جناب بر همام بوده و امام علیه السلام خوش نداشت در این جا از فضیلت خود، سخنی بگوید و یا اینكه سائل، مرد شایسته ای نبود كه این مطلب عمیق را بداند، از این جهت مولا سربسته، سخن گفت و خاموش شد. در بین این سه توضیح و تفسیر، آنكه حائز اهمیت بیشتر است، توضیح ابن میثم می باشد، به

[صفحه 557]

این دلیل كه گفته ی ابن ابی الحدید، بیشتر به جنبه ی سلبی قضیه، یعنی عدم موت امام علیه السلام در پایان مواعظ، پرداخته و در مسئله ی قضای محتوم، چندان بحثی طرح نكرده است و اما گفتار خوئی قدس سره بیشتر به جنبه ی دیگر قضیه، یعنی مشیت الهی و اراده ی حق به هنگام قضای حتم پرداخته و در عدم مقایسه ی امام علیه السلام با همام، صحبتی به میان نیاورده و در این باره، سخنی نداشت، اما گفته ی ابن میثم، به هر دو جانب نظر داشته و با یك تیر دو هدف را نشانه گرفته است، یعنی جواب امام را از سویی به علت موت همام و اینكه قضای حتم درباره ی او، همین بود و اشاره نمود و در عین حال سخن را هم به قضای محتوم در حق مولا با تعبیر به «السبب الابعد» كشانده و در پایان با طرح «سبب قریب»، در مقایسه ی امام علیه السلام و همام، با موعظه، به توضیح پرداخته و علت فرق را بیان نموده است.

به هر حال، اگر بنا می بود كه درباره ی گفتار رهبران و پیشوایان معصوم، وجود علت و سبب، آن هم در ظاهر معتبر بدانیم، توضیحات سابق الذكر، به آن علت و سبب اشاره داشت.

و اما اگر بگوییم، آنها خود بهتر می دانند كه چه بگویند و در كجا بگویند؟ پس گفتارشان، چه بی علت و چه با علت، سربسته و كوتاه و یا با تفصیل و ایضاح، عین مصلحت، در آن مورد خواهد بود و تردیدی در آن نیست.

علی علیه السلام در آنجا كه فرمود:

«و انا لامراء الكلام و فینا تنشبت عروقه و علینا تهدلت غصونه.»

ما فرماندهان سپاه سخن هستیم، ریشه ی درخت سخن، در وجود ما دویده و شاخه هایش، بر سر ما آویخته است.

در طرح سوال و جواب، با توضیح و یا بدون آن اشاره می كند.

[صفحه 558]


صفحه 557، 558.